همین!![]()
پ.ن: از حالا یه جام عروسیه چون قراره ۴شنبه برم افرا رو ببینم.![]()
همین!![]()
پ.ن: از حالا یه جام عروسیه چون قراره ۴شنبه برم افرا رو ببینم.![]()
امروز صبح بعد از دقیقا ۹ روز پام رو از در خونه گذاشتم بیرون، اون هم به قصد لهـو و لعـب! با همکاران اسبقم رفتیم بام تهران من باب برف بازی و قرار شد بیان دنبال بنده و منم از ترس سرما شونصد لایه لباس پوشیدم مبادا که بــِچام.رفتیم بام تهران،تو تیکه آسفالتش حسابی برفاش رو روبیده بودند و خیلی معقول و پسندیده همراه گروه رفتم بالا، ولی از سر تله کابین به بعد یه برفی بود که نگو...یه پارچه هم زده بودن که نیاین بالا بهمن میاد میمیرین ما هم نمیایم نجاتتون بدیم ولی کو گوش شنوا!ملتی بودن که با یه کیسه زباله زیرشون سر میخوردن میاومدن پایین! منم که به کفشام زیاد اطمینانی نداشتم گفتم نمیام بالا، ولی دیگه چون خیلی طرفدارام اصرار کردن رفتم! و عجب گهی بود که خوردم، چون برگشتنی کلا شاید سر جمع ۵۰ قدم هم نتونستم بزارم زمین و بقیه اش رو آژیر کشان در حالی که یسار و یمینم رو دوستان گرفته بودن سُر خوردم!حالا هم به جای اینکه، چون رفتم پیاده روی پاهام درد بگیره، دستام داره ضعف میره از خستگی!!!از سر ظهرم که اومدم منزل لاینقطع داره دهنم میجنبه و سیرمونی ندارم،الانم دارم از گشنگی میافتم!نمیدونم از سرما بود یا از جیغ کشیدنم بود که انقده جونم تموم شد...![]()
پ.ن برای گوهر تاج خاتون:نفهمیدم چرا خصوصی نظرت رو دادی ولی چون گفتی اینجا جواب بدم یعنی حتما میای دوباره اینجا رو میخونی،اول: مرسی از اینکه اومدی...دوم:اشتباه حدس زدی زیبا، من بالای صفحه سمت چپ، نوشتم asl:26/f/teh یعنی ۲۶ سالمه(آخرش هم نوشتم اسفند ۸۵ یعنی الان ۲۷سالمه) و female یعنی مونثم، و البته خودم هم گفتم که teh یعنی تهران. ولی اینکه غر میزنم و عصبی هم هستم آره قبول دارم بعضی وقتها زیاد حالم خوب نیست و اینجا جاییه که یه جورایی غر دونیم هم هست.و اینکه روحم باید شفا پیدا کنه من اعتقاد دارم روح تمام انسانها باید شفا پیدا کنه فقط بعضیاشون اینو میدونن و بعضی نه،و در آخر بد جوری من اعتقادات دیگران رو قبول دارم و حدس آخرت هم غلط بود متاسفانه سه تا چراغتون سوخت و باید بشینید!![]()
![]()
پ.ن آخری :امشب این فیلم جناب آل پاچینو رو دیدم، و کلی ملذذ شدم از بازیش.اون اسکاری که گرفت نوش جونش.

یادمه یه جا خوندم که سرخپوستها اعتقاد دارن که روح هر حیوانی پس از مرگ به قالب انسان میره و بالعکس این چند وقت بنده کاملا به این اعتقاد ایمان آوردم، که روح یک خرس در من وجود داره و الان هم تو غارم هستم و مشغول خواب زمستانی میباشم و برای همین توان آپیدن رو ندارم!
و اما من باب این چند وقت که دچار لال مونی نوشتاری شده بودم:
چند روز پیش رفتیم سینما فیلم اتوبوس شب،بسی بنده و همشیره حال بردیم.توصیه میکنم بروید و از منظر جناب پور احمد جنگ را ببینید...البته اگه اعصاب نداری نرو چون حوصله فحش خوردن ندارم!
راستی بنده طی یه جنبش هنری، از خودم هنر محیطی دَر کردم و ۵شنبه ای در پارک ملت ساعت ۲تا۴ صبح یک فقره عقاب برفی خلق نمودم و به جامعه هنر دوست تحویل دادم از اونجایی که عکسش تو موبایل همشیره میباشد و ایشان هم در شمشک، پس در روزهای آتی از اثر هنریم در اینجا رونمایی میکنم باشد که ملت حظی برند!
دیگه عرض شود در طی این مدت با کهیرهام یه رابطه دوستانه و متقابل برقرار کردم و تا وقتی عصبی نمیشم کهیرهای عزیز هم نمیخارند ولی امان از این که بخوام با کسی بحث کنم یا فکر کنم به مصائبم، این میشه که دستهام شبیه بالش لایکو میشه!
دیگه این که با خانوم والده با هم میریم کلاس یوگا، اون هم نزد یه خانوم تپل،از جلسه اول که بنده رو دید گیر داد که تو مشکل عصبی احساسی داری و چاکرای فلانت بسته است و از این حرفها،خلاصه هر چی بنده خواستم مشکلاتم رو به روی مبارکم نیارم، نشد که نشد هی میرفت می اومد یه انگولکی میکرد به مصائب و مشکلات بنده! این شد که بنده نصف از حرکات رو با بغض انجام دادم! ...در کل بد نبود ولی نسبت به تعریف آن چنانی که از این استاد شنیده بودم چیز فوق العاده ای هم نبود.
خلاصه اینکه بیشتر در منزل به سر میبرم و از زندگی در جوار شوفاژ لذت میبرم و دوران نقاهت رو میگذرونم و این روزها یکی از تفریحات جدیدم در حین خواب زمستانی ام رفتن پشت پنجره و دیدن سر خوردن و گیر کردن ماشینها در برف میباشد که این یکی از مهیج ترین اتفاقاتی است که در چند روز اخیر شاهد بودم!!!
و در انتها از خداوند متعال خواستارم یک توان اهورایی به من عنایت فرماید که تو این هفته برم بلیط تئاتر آقای بیضایی رو بگیرم. آمین
خلاصه مراحل ریاضت و سلوک و عرفان را دارم با پله برقی طی طریق میکنم بدجوری!باشد که رستگار شوم...آمین