خودم میدونم قبلا خداحافظی کرده بودم یادم نرفته! ولی دارم خفه میشم...خبر خوش دارم... من امروز فهمیدم خوشحالترین و تنها ترین خاله دنیام که نمیتونم حتی خواهریم تو بغلم بگیرم و بهش تبریک بگم... اولین بار بود که مفهوم گریه رو قاطی کردم...نمیدونم از خوشحالیمه که خواهریم داره یه فرشته تو دلش نگه میداره یا از غم دوریمه و تنهاییمه...
اینم موزیک رادیو جوان که دیگه کنتور اشکای منو ترکوند...
آورده خبر راوی کو ساِغر کو ساقی
دوری به سر اومد از خبر اومد
چشم و دل من روشن شد کلبه دل گلشن
وا کن در و ایوون کو گل واسه گلدون...
خواهری برات بهترین ها رو میخوام عزیزه دلم
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آبان ۱۳۸۸ ساعت توسط من
|